جدول جو
جدول جو

معنی سری کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سری کردن
(طِ جَ دَ)
سواری کردن. (آنندراج بنقل از اسکندرنامه)
لغت نامه دهخدا
سری کردن
پشت هم نهادن
تصویری از سری کردن
تصویر سری کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سپری کردن
تصویر سپری کردن
سپری گردانیدن، تمام کردن، پایان دادن، به پایان رسانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سعی کردن
تصویر سعی کردن
جهد و کوشش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کری کردن
تصویر کری کردن
کرا کردن: (گو بیایید و ببینید این شریف ایام را تا کند هرگز شما را شاعری کردن کری ک) (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیر کردن
تصویر سیر کردن
طی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مری کردن
تصویر مری کردن
جدال کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سره کردن
تصویر سره کردن
خوب کردن کاری را نیکوکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جری کردن
تصویر جری کردن
گستاخ ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپری کردن
تصویر سپری کردن
تمام کردن بپایان رسیدن، معدوم کردن نابود ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بری کردن
تصویر بری کردن
بیزار کردن، دور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سره کردن
تصویر سره کردن
انتقاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سعی کردن
تصویر سعی کردن
کوشیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرخ کردن
تصویر سرخ کردن
Fry
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
Cool, Chill
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سعی کردن
تصویر سعی کردن
Try
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرخ کردن
تصویر سرخ کردن
fritar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
chłodzić, schładzać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
esfriar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سعی کردن
تصویر سعی کردن
tentar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
冷却
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سعی کردن
تصویر سعی کردن
尝试
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرخ کردن
تصویر سرخ کردن
油炸
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرخ کردن
تصویر سرخ کردن
smażyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرخ کردن
تصویر سرخ کردن
жарить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سعی کردن
تصویر سعی کردن
próbować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سعی کردن
تصویر سعی کردن
пробувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرخ کردن
تصویر سرخ کردن
смажити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
охолоджувати , охолоджувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سعی کردن
تصویر سعی کردن
versuchen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرخ کردن
تصویر سرخ کردن
frittieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
abkühlen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سعی کردن
تصویر سعی کردن
пытаться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرد کردن
تصویر سرد کردن
остужать , охлаждать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرخ کردن
تصویر سرخ کردن
friggere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی